سه دیدگاه مخرب که باید از زندگی خود حذف کنید!

در فرهنگ کشور ما، دیدگاهها و اعتقادات بسیاری وجود دارند که افراد را از برخی عادات روزمره زندگی منع میکنند. این اعتقادات هیچ پشتوانه علمی نداشته و تنها ریشه در باورهای قدیم دارند که نسل به نسل و زبان به زبان گشته است. با این مطلب همراه باشید تا این دیدگاههای مخرب را بشناسید و برای حذف آن از زندگی خود، چارهای بیندیشید.
1-اعتقاد بر اینکه: «لذت بردن از زندگی گناه است!»
برخی از خانوادهها و جوامع معتقدند، لذت بردن از زندگی گناه بزرگی محسوب میشود. آنها خندیدن و شاد بودن و بهطورکلی نشاط را نتیجه سبکسری و غفلت از زندگی میدانند.
افرادی نیز باور دارند که پس از هر خوشحالی و خندهای، گریهای در انتظار است؛ اما این دیدگاه چقدر حقیقت دارد؟ چنین اعتقادی نهتنها زندگی را بر افراد تلخ میسازد بلکه سبب میشود زندگی اطرافیانش نیز تباه گردد.
در فیلم «ریشقرمز» به کارگردانی «آکیروکوروساوا» دختر جوانی که زندگی شاد و رضایت بخشی داشت به دلیل پذیرش چنین ذهنیت غلطی، انتظار عذاب الهی را میکشید. او اعتقاد داشت شایستگی چنین لذت و سعادتی را ندارد و تاوان سختی در انتظار اوست.
وقتی زلزله آمد این زن جوان باور کرد که زلزله، تاوان زندگی شاد است و بااینکه زلزله به او و همسرش آسیب نزده بود او به این نتیجه رسید که زلزله نشانه این است که دوران شادی به سر آمده است!
بنابراین پیوسته دست به انتخابهایی زد که حاصلش رنج و سختی بود! او میخواست تاوان گناه شادمانی را بپردازد!
2-اعتقاد بر اینکه: «رنج کشیدن، فضیلت است!»
حتماً شما نیز فیلمها و داستانهایی در زندگیتان دیدهاید که در آن زندگی قهرمان قصه مدام با درد و رنج همراه بود که درنهایت در اوج ناکامی، قربانی روزگار جفاکار میگشت.
بسیاری از افراد این ذهنیت و باور غلط را پذیرفتهاند که اسطورهها و قهرمانان قصه باید رنج بکشند و در تنهایی و ناکامی باشند. برای چنین افرادی رنج کشیدن گویی فضیلت است!
آمارها نشان میدهد هرساله تعداد زیادی از مراجعین به روانشناسان یا روانپزشکان، افرادی هستند که سالها نقش یک قربانی یا افسرده را بازی کردهاند.
«جوانی را به خاطر میآورم که لباس سرتاپا سیاه میپوشید و موها و ریش خود را به طرز عجیبی آرایش میکرد. جملاتی “شبهفلسفی” و “شبه روشنفکرانه” راجع به “پوچی زندگی” حفظ کرده بود و با این ادعا که افسرده است و از زندگی سیرشده به سراغ روانپزشکان و روانشناسان زیادی رفته بود.
تشخیص پزشکان این بود که این جناب دچار “پرستیژ افسردگی” است!
در روانشناسی برای این افراد، اصطلاح “اریستو کراسی رنج” به معنای “اشرافیّت” است.
همبازی این گروه “شبه افسرده“، کسانی هستند که فریب نقش آنها را میخورند و سخت تلاش میکنند که “نجات دهنده” آنها باشند.
غافل از آنکه هر چه بیشتر برای نجات آنها تلاش کنند، آنها بیشتر نقش خود را باور میکنند. از کنار این “اشراف” باید با پوزخندی عبور کرد و زندگی خود را درگیر آنها نکرد.
3-اعتقاد بر اینکه: «لذت بردن نیاز به شرایط ویژهای دارد!»
افراد زیادی هستند که در زندگی شرایط منحصربهفردی برای خودشان قرار میدهند که تنها با برآورده شدن این پیش شرایطها است میتوانند به اهداف و یک زندگی عالی دست یابند. داشتن یک آپارتمان مجلل، اتومبیلی گرانقیمت، ویلایی در ساحل دریا و امکان سفرهای رؤیایی، برخی از این پیششرطها هستند!
در هر شرایط اقتصادی و اجتماعی، هر جا که باشیم و هر کس که باشیم، جهان زمینههایی برای لذت بردن را برای ما فراهم کرده است؛ اما اغلب در حال فکر کردن به لذت بردن از شرایطی هستیم که در دسترس ما نیستند.
«چند سال پیش مرد جوانی به مطب پزشک مراجعه نمود که از شرایط مالیاش ناراضی بود. مثلاً میگفت چند روز پیش که باران میبارید من و نامزدم مجبور بودیم زیر باران راه برویم و هر دو در حال غبطه خوردن به کسانی بودیم که با خیال راحت سوار بر ماشینهای شخصیشان در حال عبور بودند.»
تا چنین ذهنیتهایی بر ذهن ما حاکم باشند از زندگی لذت نخواهیم برد. جلوی صفحه تلویزیون زندگی نشستهایم. میتوانیم برنامههای سرشار از زیبایی را برگزینیم و یا میتوانیم برنامههایی آکنده از رنج را تماشا کنیم. کنترل تلویزیون دست ماست. این ما هستیم که باید انتخاب کنیم و مهارتهایمان را برای شاد بودن افزایش دهیم.