
دلنوشته ی دکتر علی شریعتی “وقتی که دیگر نبود، من به بودنش نیازمند شدم”
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من وی را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم
وقتی که او به پایان رسید من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن