
رمان رستگاران اثر محمد علی قجه
بر چهار رأس مربع عشق و فداکاری این نامها میدرخشد:
مادر
پدر
فرزند
و همسر
آنانی که از بند تن رهیدهاند و از خود به خویشتن رسیدهاند، خویشتنی که ما هرگز درکش نمیکنیم.
… و آنها چون فرشتگان به رستگاری میرسند، در دنیایی که لمسش ناممکن است.
و بهراستی ما در کدام رأس این مربع جای داریم؟
در بخشی از کتاب می خوانیم :
امیرعلی بعد از کلی گریه بالاخره توی بغلم خوابش برد، اونقدر گریه کرد که صورتش پر از اشک شد و دلم براش خیلی
سوخت.
آخه اولش سرش داد زدم چون واقعاً خستهام کرده بود ولی بعد عذاب وجدان گرفتم و با ناز و نوازش آرومش کردم.
واقعاً اون بچه چه گناهی داشت که باید گرفتار مشکلات من میشد؟
منی که هرروز یه مشکل برام سبز میشد و فرداش یکی دیگه.
آروم پاهای خستهام رو دراز کردم و بچهام رو با نهایت عشقی که توی وجودم بود توی بغلم فشردم و ناخودآگاه گریهام
گرفت.
اما با خودم گفتم مردم چی میگن؟
خودتو جمعوجور کن.
نویسنده: محمد علی قجه
تعداد صفحات:116