
رمان رویابین:
رمان رویابین برشی از زندگیِ شخصیتی است که قربانیِ رؤیای خود میشود .
کسی که به گوشهٔ تنهایی خزیده ، از واقعیاتِ زندگیِ در حالِ جریان و محیط پیرامونش بریده و برای خود رؤیایی ساخته است و با نگاهِ تک بُعدیاش به آن خیره و رؤیابین شده است .
غافل از این که رویا یعنی واقعیت را ندیدن ، یعنی سراب و نرسیدن . وقتی در عمل خود را از رسیدن به رویایی که زندگیش را خرج آن کرده است دور می بیند ، زندگیش پوچ و تباه می شود .
در انزوا ، ناامید و عاصی تیشه ای به ریشه ی خویش می شود و چاقویی که دارد دسته ی خودش را می برد .
به ورطه ی سیاه و هولناکی سقوط می کند در حالی که چشم به آسمان نورانی دارد .
این داستان نقدِ محترمانهای است بر زندگی ، افکار و شخصیتِ این رؤیابین و البته نقدِ محکمتری بر جامعه و زمانهاش ، از نویسندهای که شاید رؤیابینی از ته چاه باشد .
با نگاهی گذرا و ادای دینی ناچیز به آثار ماندگارِ ادبیاتِ جهان به ویژه بوف کور ، اثرِ هنرمندانه و جاودانِ رؤیابینِ بزرگ ؛ صادق هدایت ،
به این امید که شاید بیدارباشی برای واقعبینی دیگران باشد .
با ذکر این نکته که شاید در وجودِ هر کسی یک رؤیابینِ بالقوه و یا حتی بالفعل وجود داشته باشد .
در وجودِ شما چطور ؟ نیست ؟ ! هست ؟
در بخشی از رمان رویابین می خوانیم :
شوهر عمه ام آن شب شاد و سرخوش بود …
دخترش را به داماد خر و پولداری انداخته بود
و خودش را آزاد کرده بود تا برود و به عیشش برسد …
آن شب من بدبخت هم حس می کردم شاه مجلسم . داشتم به رویایم می رسیدم
و همه به خاطر من در خوشی و مستی بودند .
شوهر عمه ام دم به دم برای من جامی پر می کرد و می گفت : بنوش ! این عروسی توست …
نويسنده / مترجم : مهدی تاجی
زبان کتاب : فارسی
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : ۸۰